مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

امام علی (ع) (۳)

 

ازدواج فرخنده ی حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع)

اول ذی حجه، مقارن با پیوند ملکوتی حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) می باشد که به عنوان روز ازدواج نام گذاری شده است. پیوندی که به فرمان خداوند متعال اتفاق افتاد و اهالی زمین و آسمان را شادمان کرد. در این وصلت مبارک دختر پیامبر اکرم (ص) که از ممتازترین دوشیزگان عصر خویش و از اصیل‌ ترین و شریف‌ ترین خانواده‌های قریش به شمار می آمد با علی (ع) ازدواج کرد و اتفاقی را باعث شد که در ادامه سبب تکامل و تداوم دین اسلام و ادامه راه آن حضرت گردید. زهرا (س) کمالات معنوی و اخلاقی را از پدر و مادر شریفش آموخت و شخصیت و عظمتش روز به روز در انظار مردم بیشترشد. به همین جهت هم همواره مورد توجه بزرگان و رجال ثروت مند قرار داشت و آن ها هر از چند گاهی به خواستگاری می‌ آمدند. اما پیامبر (ص) فاطمه (س) را به عقد پیشوای دین و جانشین خود علی (ع) در آورد تا بدین طریق نور را به نور رساند و معصومیت خان دانش را کامل کند.

اما ماجرای خواستگاری علی (ع) از حضرت فاطمه (س) نیز به این ترتیب بود که: آن حضرت به خواستگاری زهرا (س) آمـد و قصد خود را به پیامبر اکرم (ص) بیان کرد. پیغمبر (ص) هـم، نزد فاطمه (س) رفت و فرمود: دختر من، تو علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی او برای خواستگاریت آمده آیا اجازه می دهی که تو را به عقد او در آورم؟؟ فاطمه (س) از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت ولی پیامبر (ص) چون آثار خوش نودى را در چهره اش دید، سکوت را علامت رضای او دانست و بدین ترتیب رسول اکرم (ص) پس از کسب اجازه از فرزندش، به نزد علی (ع) آمد و با لبی خندان گفت: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ آن حضرت (ع) در جواب فرمود: یا رسول الله پدر و مادرم به قربانت، شما از وضع من کاملاً آگاهید. تمام ثروتم عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر پس پیامبر اکرم (ص) در پاسخ گفت: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی پس شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری توست. شتر هم از ضروریات زندگیت می باشد که باید به وسیله آن امرار معاش کنی و خانواده ات را تأمین نمایی لذا تنها چیزی که می توان از آن صرف نظر کرد همان زره است. من هم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می کنم. اما یا علی آیا اکنون می خواهی به تو بشارتی بدهم و رازی را برایت آشکار سازم؟! آن حضرت (ع) هم عرض کرد: آری یا رسول الله، پدر و مادرم به فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوش زبان بوده اید. در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: پیش از آنکه تو آیی جبرئیل نازل شد و به من مژده داد که ای محمد خدا تو را از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را نیز برادر و وزیر تو قرار داد. پس باید دخترت فاطمه (س) را به ازدواج او درآوری و هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی!! پس ای علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم را برگزار کنم و خطبه عقد بخوانم. علی (ع) نیز مسرور و شادمان شد و به جانب مسجد حرکت کرد ولی در راه "ابوبکر" و "عمر" را دید و آن ها از جریان کار او جویا شدند، که آن حضرت (ع) فرمود: رسول خدا (ص) دخترش را به ازدواج من در آورده و اکنون در راه است تا در حضور مردم، مراسم عقد و خطبه را انجام دهد. مدتی بعد پیامبر اکرم (ص) به مسجد آمدو به "بلال" فرمود: مهاجرین و انصار را خبرکن هنگامی که همه مردم جمع شدند پیامبر (ص) بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خداوند پیام آورد که مراسم عقد و ازدواج علی (ع) و فاطمه (س) در عالم بالا و در حضور فرشتگان به انجام رسیده و دستور داد که من هم در زمین آن را انجام دهم و شما را بر آن گواه گیرم سپس آن حضرت نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز و خطبه عقدت را بخوان. علی (ع) نیز برخاست و گفت: خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و شهادت می دهم، که به غیر از او خدایی نیست. باشد که مورد پسند و رضایتش واقع شود. درود بر محمد (ص) و خاندانش، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خداوند این ازدواج را برای ما پسندید و بدان فرمان داد. او ازدواج من و فاطمه را مقدر کرد و بدان امر نمود. پس رسول خدا (ص) هم فاطمه (س) را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید. مدتی نگذشت که مسلمانان به پیامبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله آیا فاطمه (س) را با علی (ع) کابین بسته ای؟ ایشان فرمود: آری بعد آن ها دست به دعا برداشتند و گفتند: خداوند این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

از قول علی (ع) آمده است: که فرمود حدود یک ماه طول کشید و من خجالت می کشیدم که درباره فاطمه (س) با پیامبر (ص) صحبت کنم، ولی گاهی آن حضرت در خلوت به من می گفت: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را به همسری تو در آوردم. چندی بعد یک روز برادرم "عقیل" پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسیار مسرورم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمی کنی که فاطمه (س) را به خانه ات بفرستد تا بدین وسیله، چشم ما روشن شود؟ من هم پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم اما از رسول خدا (ص) خجالت می کشم. "عقیل" گفت: تو را به خدا سوگند! اکنون با من بیا تا به خدمت او برویم. علی (ع) با برادرش آهنگ منزل پیامبر (ص) را کرد، که در راه به "ام ایمن" دختر "ثعلبة بن عمرو" کنیز حبشی پیامبر اسلام (ص) برخورد نمود. جریان را برایش گفت. و "ام ایمن" پاسخ داد: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره صحبت کنم. مدتی نگذشت که "هند" دختر "ابی امیه مخزومی ،"ملقب به "ام سلمه" از زنان پیامبر اکرم (ص) و دیگر زنان نیز از قضیه آگاه شدند و نزد پیامبر (ص) رفتند و گفتند: یا رسول الله پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما آمده ایم که اگر "خدیجه" زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیامبر (ص) نام "خدیجه" را شنید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود: "خدیجه"؟! کجا مانند او پیدا می شود؟؟ هنگامی که مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا اموالش را در اختیار من گذاشت "خدیجه" زنی بود که خداوند بدو بشارت خانه ای از زمرد در بهشت را داد که بدو عطا خواهد کرد. در این هنگام "ام سلمه" گفت: پدرم و مادرم فدایت، شما هرچه درباره "خدیجه" می فرمایید درست است و خدا ما را با او محشور گرداند. اما ای رسول خدا، برادر و پسر عموی شما می خواهد همسرش را به خانه ببرد. حضرت (ص) فرمود: پس چرا خودش در این باره سخن نمی گوید؟ "ام سلمه" (س) عرض کرد: از کمروئی اوست. بعد پیامبر (ص) به "ام ایمن" فرمود: علی را نزد من آر. وقتی علی (ع) نزد ایشان آمد آن حضرت (ص) فرمود: یا علی (ع)! آیا میل داری که همسرت را به خانه ببری. علی (ع) هم در جواب گفت: آری یا رسول الله. پس پیامبر (ص) فرمود: خدا مبارک کند، هم این ام شب یا فردا شب وسائل عروسی شما را فراهم می کنم. سپس رو به همسرانش کرد و گفت: اطاقی را برای فاطمه (س) فرش کنید تا مراسم عروسی را در آن برگزار کند و بدین ترتیب مراسم ازدواج برترین بندگان خدا در روز اول یا ششم ذی الحجه ی سال دوم یا سوم هجری به انجام رسید.

-----------------------------------------------------------------

علی کیست؟

ما درباره ی شخصیت حضرت "علی بن ابی طالب (ع)" از حقیقت ناشناخته ای سخن می گوییم که یک بشر خارق العاده بوده و خاکی و افلاکی به او سر تعظیم فرود آورده اند. دراین رابطه دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و فلاسفه با همه فضایل و با دانش ارجمندشان آنچه از جلوه تام حضرت "علی (ع)" دریافت کرده اند در حجاب مادی خویش و در آینه محدودیت نفسانی مغفول مانده است. پس اولی آن است که از این وادی در گذریم و بگوییم "علی بن ابی طالب" فقط بنده ای بود از بندگان خدا که در راه اهداف متعالی او گام برداشته و را طریقت را پیموده است. کسی که از غیر بریده و به دوست پیوسته کسی که حجب ظلمت را شکافته و به معدن نور رسیده کسی که همیشه در صف مقدم نبرد بوده کسی که در دامن پاک "رسول گرامی اسلام (ص)" پرورش یافته و انوار نور وجود الهی اش در بطن همگان ریشه دوانیده. پس او به حق "علی" است.

چگونه می توان کسی را یافت که این چنین کمالاتی در وجودش باشد و او را نادیده گرفت. چگونه می توان انسانی را دید که با همه جمالاتش دل و جان مردمان را مسخّر خود نماید؟

کدام قهرمانی را می شناسید که سال های متمادی تمام خیال و فکر و عقل و ذوق بشری را متوجه خود ساخته باشد؟

کدام پهلوانی را می شناسید که در افوان جوانی قهرمانان ورزیده ای را به خاک هلاکت افکنده و در میان جنگ با خوراکی هر چند اندک و فقیرانه لشکر دشمن را از هم دریده باشد؟

و حیرت انگیز است جدال و تصادم افکار و عقول که درباره حضرتش سخنی به زبان آورند.

در این میان غُلاو شیعه درعشق به او تند روی کردند و او را خدای خویش دانستند و خوارج به بهانه حکمیت اجباری و تحمیلی او را کافر شمردند. آری این قهرمان تاریخ همه عرصه حب و بغض مردم را چشیده است، و تنها مردی است که مفهوم عدل و داد و حق و انصاف را خوب می شناسد.

هر ستم زده مظلومی در چهارده قرن تاریخ اسلامی با ذکر اسم "علی (ع)" و سوانح رخ دادهای زندگی خویش شفای خاطر و تسلّی قلب جوییده از ناملایمات زمان خود به روح پرعظمتش پناه برده پس بحث درباره این چنین مردی بسیار سخت و دشوار است چرا که آن گونه که هست شناخته نخواهد شد و به کنه ذات و علو صفاتش پی برده نمی شود.

در این رابطه بزرگان شیعه و سنی در باب فضایل حضرتش احادیثی را ذکر کرده اند که یکی از آن ها نقلی است از حضرت "رسول (ص)" که فرمود: اگر همه درختان قلم شود و آب دریاها مرکب و تمام جن و انس نویسنده فضایل "علی (ع)" را نمی توانند شماره و احصا کنند.

 -----------------------------------------------------------------

عرفه تا قربان - قربان تا غدیر

در عرفه، عرفات را می بینی که به کام خشکیده،

آن گاه که نوای یارب یا رب، همه را می گریاند!

روزی که هرکس به فراخور حال خویش، توشه ای بر می گیرد.

عرفه را پشت سر می گذاریم تا به قربان برسیم،

آن گاه که مؤمن با الگو گرفتن از ابراهیم و هاجر (ع)، مسیر تقرب و بندگی را می پیماید.

روزی که دوست داران اهل بیت نهایت کام خویش را در جان دادن در راه دین می دانند؛ 

پس باید توبه کرد و نفس خویش را قربانی نمود.

برادر! قربان، غدیر است و آن کس که قربان را درک نکرده، غدیر را هم نمی فهمد.

آن گاه که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را به جاینشینی خود بر گزید.

روزی که گرچه در قالب زمان و مکان گنجیده ولی بر پایه های عرش استوار است،

پس باید با تبعیت از ولایت به آدمیت رسید.

حال توالی این دو عید بزرگ، موعظه و عبرتی است مهم.

که امر، امر خداست و ما بندگان تسلیم و مطیع اوییم و در راه حفظ دینش پایدار می مانیم.

-----------------------------------------------------------------