مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

حضرت فاطمه (س) (۷)

 

زندگی نامه حضرت زهرا (س) پس از رحلت پیامبر (ص)

نام: فاطمه، زهرا.

کنیه: ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها.

مشهورترین القاب: زهراء، بتول، صدیقه کبری، مبارکه، عذراء، طاهره و سیدةالنساء.

پدر: پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) حضرت محمد بن عبدالله.

مادر: خدیجه کبری، اولین همسر پیامبر (ص) و اولین زنی که به او ایمان آورد.

تولد: مکه، روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانیه، سال پنجم بعثت.

مدت عمر: هجده سال.

شهادت: مدینه، سال یازدهم هجرت، حدود دو ماه و نیم یا سه ماه پس از فوت پیامبر(ص).

مدفن: قبرستان بقیع که بنا به وصیت خود ایشان شب هنگام و مخفیانه توسط امیرالمؤمنان علی (ع) صورت گرفته و تا به امروز محل دقیق قبر ایشان معلوم نیست.

فرزندان: امام حسن مجتبی (ع)، امام حسین سیدالشهداء (ع)، زینب کبری، ام کلثوم و محسن که توسط غاصبان زمان سقط گردید.

نام ماماها: چهار زن برگزیده آسیه، مریم، حوا، کلثوم (خواهر حضرت موسی).

نام پرستاران: ده حورالعین بهشتی و دیگر فرشتگان.

شهادت

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) مصیبت هایی گوناگونی قلب زهرا (س) را آزرده کرد و زندگی را برای او تلخ و غیر قابل تحمل گردانید. چرا که از یک سو فقدان پدر بزرگوار ایشان بر ایشان دردناک بود و از سوی دیگر رفتار توطئه آمیز دروغ گویان و متملقان در غصب خلافت امیرالمؤمنان علی (ع) روح و جسم مطهرش را می فشرد. همین مصیبت ها و رنج ها و دیگر آلام جان گاه باعث شد تا حضرت زهرا (س) پس از رحلت پیامبر (ص) همواره گریان و اندوهگین باشند و گاه به هنگام زیارت قبر ایشان و یا در خانه بسیار ناله و زاری کنند و چون گریه و زاری آن حضرت (س) مورد اعتراض مردم مدینه قرار گرفت امیرالمومنان (ع) برای ایشان در گورستان بقیع کلبه ای بنا نمودند که "بیت الاحزان" نامیده شد و حضرت زهرا (س) هر بامداد حسنین (ع) را بر می داشت و به آنجا می رفت و در میان قبرها تا شبانگاه می گریست و چون شب فرا می رسید امیرالمومنان (ع) می رفت و او را به خانه باز می گرداند. تا آن گاه که حضرتش بیمار شد و به بستر کسالت افتاد. شدت اندوه حضرت زهرا (س) در فراق پیامبر (ص) و آزردگی او چنان بود که هر چیز نشانی از پیامبر داشت او را گریان می ساخت و بی طاقت می نمود. دراین بین "بلال" مؤذن پیامبر (ص) تصمیم گرفت پس از آن بزرگوار برای دیگران اذان نگوید تا این که یک روز حضرت زهرا (س) فرمودند که می خواهم صدای مؤذن پدرم را بشنوم؛ این خبر به بلال رسید و به احترام زهرا (س) به اذان گفتن ایستاد؛ وقتی بانگ "الله اکبر، الله اکبر" بلال به آسمان برخاست حضرت زهرا (س) دیگر نتوانست جلوی گریه خویش را بگیرد و چون بلال به "اشهد ان محمداً رسول الله" رسید، زهرا (س) فریادی کشید و بیهوش شد. مردم به بلال گفتند: "دست نگه دار که دختر پیامبر (ص) از دنیا رفت." و گمان کردند آن گرامی وفات کرده است. "بلال" اذان گفتن را قطع کرد و آن را ناتمام گذاشت. وقتی زهرا (س) به هوش آمد از بلال خواست تا اذان را تمام کند ولی او نپذیرفت و عرض کرد: "ای سید بانوان! من از این که بانگ اذان مرا بشنوی بر جان شما بیمناکم." علاوه بر این در واقعه در بند کردن حضرت علی (ع) در زمان ابوبکر مردم جلو درب خانه حضرت علی (ع) آمدند و بر امیرالمومنین مسلط شدند و طنابی در گردن ایشان انداختند. حضرت فاطمه (س) میان امیرالمونین (ع) و مردم حائل شد و مانع بردن آن حضرت گردد ولی "قنفذ" ملعون با شلاق ضربه ای بر بازوی آن حضرت (س) کوبید به طوری که بازوی آن حضرت ورم کرد و همه تصور نمودند که ایشان بازو بند بسته است. سپس آن ملعون حضرت زهرا (س) را چنان از علی (ع) جدا نمود که به دیوار اصابت کرد و پهلوی آن حضرت شکسته شد و حضرت محسن سقط گردید. پس از این ماجرا حضرت زهرا (س) بستری شد و سرانجام  در اثر این صدمه ی طاقت فرسا و اندوه و غم جان گداز از پای در آمد و در سیزدهم جمادی الاولی و یا به قولی سوم جمادی الثانیه سال یازدهم هجری یعنی (هفتاد و پنج یا نود و پنج روز) پس از رحلت پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم (ص) دار فانی را وداع گفت و با شهادت خویش قلب شیعیانش را برای همیشه غم ناک کرد.

-----------------------------------------------------------------

یاس کبود

تا عـلی ماهَـش به سوی قـبر بُـرد                     مـاه، رخ از شـرم، پـشـت ابـر بُرد

آرزوهــا را عـلـی در خــاک کــرد                     خـاک هـم گویی گریـبان چـاک کرد
زد صـدای خـاک، جـانانم را بگیـر                     تــن نـمانــده هـیـچ  جـانم را بگیـر
نــاگـهـان بــر یــاری دســت خــــدا                     دسـتی آمـد، همچـو دست مصطفی
گـوهرش را از صدف، دریا گرفت                     احــمد از دامـاد خـود، زهرا گرفت
گـفـتـش ای تـاج سـر خــیـل رُسُــل                     وی بَـر تـوخُـرد، یکسر جزء و کل
از مـن ایـن آزرده جـانـت را بگیـر                     بــازگــردانـدم، امــانــت را بـگـیــر
بــار دیـگر، هــدیـه ی داور بگـیــر                    کــوثـرت از سـاقـی کــوثـر بگـیــر
می کِـشـد خجلت علی از محضرت                     یــاس دادی، می دهــد نــیـلـوفـرت

-----------------------------------------------------------------
شب میلاد

امشب شب بسته نشدن پنجره هاست.

شبی که پنجره ها به میهمانی ابرها می روند.

شبی که شیشه ها از دخیل شبنم، تر خواهند شد.

امشب شب گشودن پنجرهاست؛

شب پرواز حوریان و پرنیان؛

شب شکستن رسم های جاهلیت عربی؛

 شب تکامل زن و تولد نور رحمت؛

امشب شب رسیدن سیب های سرخ دشت آرزوهاست.

شب گل دادن گل یاس.

شب عطر و شب راز.

امشب شب تولد توست؛

شبی که از شرق تا غرب جهان انتشار حضورت را می بینند؛

شبی که صدای دلنشینت را در فرا سوی گل ها می شنوند.

امشب شب توست که راز شکفتن و شکستن را می یابی.

شکستنی که پیچک های رنگارنگ و زیبا به یاد پهلوی شکسته ات به یکدیگر می پیچند.

و من دوست دارم امشب و هر شب دیگری از میلادت را.

-----------------------------------------------------------------

والاترین گوهر آفرینش

نور یکی از مواهب بزرگ الهی است و منشأ حیات، رشد و کمال انسان و دیگر موجودات می باشد که زندگی برای هیچ جان داری بدون آن امکان پذیر نیست. حال بارزترین مصداق و منبع برای این نور ظاهر خورشیدی است که بدون آن چراغ زندگی برای همیشه خاموش خواهد شد و رشته حیات و کمال از هم گسیخته می گردد. درهمین رابطه خداوند متعال در آیات بسیاری به واژه "نور" اشاره فرموده، از قبیل آیات ١ و ۵، سوره ابراهیم، آیه ۴۳ سوره احزاب، آیه ١١ سوره طلاق، آیه ٩ از سوره حدید، آیه ۲۸۶ سوره بقره، آیه ١۶ سوره مائده، و آیه ۴٠ از سوره نور که می فرماید: "من لم یجعل الله نوراً فما له من نور" یعنی کسی که خداوند بهره ای از نور برایش قرار نداده، هرگز روشنی نخواهد یافت پس به این ترتیب نور حقیقتی است که نه تنها خودش ظاهر می گردد بلکه غیر خودش را نیز روشن و آشکار می گرداند و هدف از خلقت و آفرینش امامان و انبیا و حجت های الهی (ع) و نزول کتب آسمانی نیز همین است. با این اوصاف معنی این کلام قدسی: "یا احمد لو لاک لما خلقت الا فلاک و لولا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما" بهتر آشکار می شود که اگر وجود با برکت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (ع) نبود عالم و عالمی آن نیز وجود نداشتند تا خورشید بخواهد بر آن نور افشانی کند و با گستره نور خود عمق ظلمت را بشکافد.

 -----------------------------------------------------------------

حضرت زهرا (س) و دلایل خطبه ی فدک

حضرت زهرا (س) بهترین الگوی حجاب، عفاف، خانه داری، شوهر داری  و ... در زندگی خویش بود. نگاه مثبت ایشان به حقوق حقه زن در زندگی باعث شد تا از آن پس زنان بتواند در بطن جامعه فعالیت داشته باشند و در بسیاری از امور همکاری نمایند. پیامبر اکرم (ص) اراضی فدک را به ایشان بخشید تا بتوانند در آن کار اقتصادی انجام دهند و از ماحصل آن بهرمند به نفع خویش و مسلمین بهرمند گردند. مانند حضرت خدیجه که با کارهای تجاری خویش پیامبر اسلام را در پیش برد اهداف الهیش یاری رساند. اما در رابطه با مسئله فدک و اهداف حضرت فاطمه (س) از ایراد آن خطبه و سخنان غرا می توان گفت که

اولاً: فدک حق مسلم آن حضرت بود و گرفتن حق در هیچ قانون و اجتماع و ملتی اشکالی ندارد.

ثانیاً: با استدلالات محکم آن حضرت در حقیقت، مظلومیتش ثابت شد و ظلم ابوبکر بر همگان آشکار گردید.

ثالثاً: حضرت فاطمه زهرا (س) غصب فدک را دلیلی قرار داد تا به مردم بفهماند که ولایت امیرالمومنین (ع) هم به همین طریق غصب گردیده است. و به همین جهت بود که وقتی ابن ابی الحدید از استادش پرسید: که "آیا فاطمه در ادعای خود صادق بود؟" استادش جواب داد: "آری" بعد ابن ابی الحدید سوال کرد که پس: "چرا ابوبکر فدک را به فاطمه (س) باز نگرداند؟" استاد تبسمی کرد و گفت: "اگر ابوبکر فدک را برمی گرداند، فاطمه (س) فردایش می آمد و ادعای خلافت شوهرش را می کرد و ابوبکر را از خلافت کنار می زد و او دیگر هیچ چاره ای نداشت".

رابعاً: حضرت فاطمه زهرا (س) و تمامی خاندان عصمت و طهارت، بنا بر نص آیه قرآن کریم از هر گونه زشتی و پلیدی و دروغ، پاک و مبرا هستند و وقتی که حضرتش به ابوبکر عرض نمودند که زمین فدک مال من است و پدرم به من بخشیده است، ابوبکر در پاسخ جواب داد "لا اعرف صحه قولک" یعنی نمی دانم که تو راست می گویی یا دروغ. و با این اوصاف هر صاحب خردی می فهمد که ابوبکر در واقع با این کار آیه قرآن را هم رد کرده است چرا که حضرت فاطمه (س) در رفتار و گفتارش صادق بود.

-----------------------------------------------------------------

ازدواج فرخنده حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع)

اول ذی حجه، مقارن با پیوند ملکوتی حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) می باشد که به عنوان روز ازدواج نام گذاری شده است. پیوندی که به فرمان خداوند متعال اتفاق افتاد و اهالی زمین و آسمان را شادمان کرد. در این وصلت مبارک دختر پیامبر اکرم (ص) که از ممتازترین دوشیزگان عصر خویش و از اصیل‌ ترین و شریف‌ ترین خانواده‌های قریش به شمار می آمد با علی (ع) ازدواج کرد و اتفاقی را باعث شد که در ادامه سبب تکامل و تداوم دین اسلام و ادامه راه آن حضرت گردید. زهرا (س) کمالات معنوی و اخلاقی را از پدر و مادر شریفش آموخت و شخصیت و عظمتش روز به روز در انظار مردم بیشترشد. به همین جهت هم همواره مورد توجه بزرگان و رجال ثروت مند قرار داشت و آن ها هر از چند گاهی به خواستگاری می‌ آمدند. اما پیامبر (ص) فاطمه (س) را به عقد پیشوای دین و جانشین خود علی (ع) در آورد تا بدین طریق نور را به نور رساند و معصومیت خان دانش را کامل کند.

اما ماجرای خواستگاری علی (ع) از حضرت فاطمه (س) نیز به این ترتیب بود که: آن حضرت به خواستگاری زهرا (س) آمـد و قصد خود را به پیامبر اکرم (ص) بیان کرد. پیغمبر (ص) هـم، نزد فاطمه (س) رفت و فرمود: دختر من، تو علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی او برای خواستگاریت آمده آیا اجازه می دهی که تو را به عقد او در آورم؟؟ فاطمه (س) از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت ولی پیامبر (ص) چون آثار خوش نودى را در چهره اش دید، سکوت را علامت رضای او دانست و بدین ترتیب رسول اکرم (ص) پس از کسب اجازه از فرزندش، به نزد علی (ع) آمد و با لبی خندان گفت: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ آن حضرت (ع) در جواب فرمود: یا رسول الله پدر و مادرم به قربانت، شما از وضع من کاملاً آگاهید. تمام ثروتم عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر پس پیامبر اکرم (ص) در پاسخ گفت: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی پس شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری توست. شتر هم از ضروریات زندگیت می باشد که باید به وسیله آن امرار معاش کنی و خانواده ات را تأمین نمایی لذا تنها چیزی که می توان از آن صرف نظر کرد همان زره است. من هم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می کنم. اما یا علی آیا اکنون می خواهی به تو بشارتی بدهم و رازی را برایت آشکار سازم؟! آن حضرت (ع) هم عرض کرد: آری یا رسول الله، پدر و مادرم به فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوش زبان بوده اید. در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: پیش از آنکه تو آیی جبرئیل نازل شد و به من مژده داد که ای محمد خدا تو را از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را نیز برادر و وزیر تو قرار داد. پس باید دخترت فاطمه (س) را به ازدواج او درآوری و هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی!! پس ای علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم را برگزار کنم و خطبه عقد بخوانم. علی (ع) نیز مسرور و شادمان شد و به جانب مسجد حرکت کرد ولی در راه "ابوبکر" و "عمر" را دید و آن ها از جریان کار او جویا شدند، که آن حضرت (ع) فرمود: رسول خدا (ص) دخترش را به ازدواج من در آورده و اکنون در راه است تا در حضور مردم، مراسم عقد و خطبه را انجام دهد. مدتی بعد پیامبر اکرم (ص) به مسجد آمدو به "بلال" فرمود: مهاجرین و انصار را خبرکن هنگامی که همه مردم جمع شدند پیامبر (ص) بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خداوند پیام آورد که مراسم عقد و ازدواج علی (ع) و فاطمه (س) در عالم بالا و در حضور فرشتگان به انجام رسیده و دستور داد که من هم در زمین آن را انجام دهم و شما را بر آن گواه گیرم سپس آن حضرت نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز و خطبه عقدت را بخوان. علی (ع) نیز برخاست و گفت: خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و شهادت می دهم، که به غیر از او خدایی نیست. باشد که مورد پسند و رضایتش واقع شود. درود بر محمد (ص) و خاندانش، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خداوند این ازدواج را برای ما پسندید و بدان فرمان داد. او ازدواج من و فاطمه را مقدر کرد و بدان امر نمود. پس رسول خدا (ص) هم فاطمه (س) را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید. مدتی نگذشت که مسلمانان به پیامبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله آیا فاطمه (س) را با علی (ع) کابین بسته ای؟ ایشان فرمود: آری بعد آن ها دست به دعا برداشتند و گفتند: خداوند این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

از قول علی (ع) آمده است: که فرمود حدود یک ماه طول کشید و من خجالت می کشیدم که درباره فاطمه (س) با پیامبر (ص) صحبت کنم، ولی گاهی آن حضرت در خلوت به من می گفت: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را به همسری تو در آوردم. چندی بعد یک روز برادرم "عقیل" پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسیار مسرورم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمی کنی که فاطمه (س) را به خانه ات بفرستد تا بدین وسیله، چشم ما روشن شود؟ من هم پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم اما از رسول خدا (ص) خجالت می کشم. "عقیل" گفت: تو را به خدا سوگند! اکنون با من بیا تا به خدمت او برویم. علی (ع) با برادرش آهنگ منزل پیامبر (ص) را کرد، که در راه به "ام ایمن" دختر "ثعلبة بن عمرو" کنیز حبشی پیامبر اسلام (ص) برخورد نمود. جریان را برایش گفت. و "ام ایمن" پاسخ داد: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره صحبت کنم. مدتی نگذشت که "هند" دختر "ابی امیه مخزومی ،"ملقب به "ام سلمه" از زنان پیامبر اکرم (ص) و دیگر زنان نیز از قضیه آگاه شدند و نزد پیامبر (ص) رفتند و گفتند: یا رسول الله پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما آمده ایم که اگر "خدیجه" زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیامبر (ص) نام "خدیجه" را شنید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود: "خدیجه"؟! کجا مانند او پیدا می شود؟؟ هنگامی که مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا اموالش را در اختیار من گذاشت "خدیجه" زنی بود که خداوند بدو بشارت خانه ای از زمرد در بهشت را داد که بدو عطا خواهد کرد. در این هنگام "ام سلمه" گفت: پدرم و مادرم فدایت، شما هرچه درباره "خدیجه" می فرمایید درست است و خدا ما را با او محشور گرداند. اما ای رسول خدا، برادر و پسر عموی شما می خواهد همسرش را به خانه ببرد. حضرت (ص) فرمود: پس چرا خودش در این باره سخن نمی گوید؟ "ام سلمه" (س) عرض کرد: از کمروئی اوست. بعد پیامبر (ص) به "ام ایمن" فرمود: علی را نزد من آر. وقتی علی (ع) نزد ایشان آمد آن حضرت (ص) فرمود: یا علی (ع)! آیا میل داری که همسرت را به خانه ببری. علی (ع) هم در جواب گفت: آری یا رسول الله. پس پیامبر (ص) فرمود: خدا مبارک کند، هم این ام شب یا فردا شب وسائل عروسی شما را فراهم می کنم. سپس رو به همسرانش کرد و گفت: اطاقی را برای فاطمه (س) فرش کنید تا مراسم عروسی را در آن برگزار کند و بدین ترتیب مراسم ازدواج برترین بندگان خدا در روز اول یا ششم ذی الحجه ی سال دوم یا سوم هجری به انجام رسید.

-----------------------------------------------------------------

اسامی حضرت فاطمه الزهرا (علیه السلام)

حضرت امام صادق (علیه السلام) در رابطه با نام های مبارک حضرت (س) فرمودند: "حضرت فاطمه (علیها سلام الله) نزد خدای متعال ۹ اسم دارد که به نام های فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا خوانده می شود". اما هر کدام از این اسامی چه مفهومی دارند؟

فاطمه: در واقع فاطمه به معنای بریده و قطع‌ شده، است. رسول خدا (ص) فرمود: "زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند." امام صادق (ع) نیز می فرمایند: "چرا که او از هر شر و بدی بریده و نیز مردم هم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده اند."

صدیقه: زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آن چه پدر بزرگوارش فرمود، تصد یق نمود. رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی کرده ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راست گوست، بسیار راستگو".

مبارکه: برکت به معنای خیر فراوان است و فاطمه (س)، نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه داده؛ لذا در بعضی از تفاسیر آمده که در آیه ی "انا اعطیناک الکوثر" "ای رسول گرامی ما به تو خیر کثیر عطا کردیم" منظور، فاطمه (س) می باشد.

طاهره: امام باقر (ع) فرمودند: "زیرا فاطمه از هر ناپاکی ظاهری و هر گونه ناپاکی دامن، مبری است". هم چنین طبق روایات متعدد، آیه تطهیر "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" در باب ایشان نازل گردیده و هر گونه رجس و پلیدی و ناپاکی را از وجود مقدسش دور می نماید.

زکیه: "زکاه" به دو معنای رشد و نمو و طهارت به کار رفته، بنابراین زکیه یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و نیز وجود مبارک ایشان پاک و طاهرست .

راضیه: فاطمه (س) را به این نام می خوانند چرا که زندگی کوتاه حضرت فاطمه با غم و اندوه و نیز تلاش و سختی همراه بود ولی هرگز لب به شکایت باز نکردند، بلکه همواره خدای بزرگ را شکر مینمود و راضی بود.

روایت شده روزی رسول خدا (ص) حضرت فاطمه (س) را دید که لباس خشنی بر تن داشت و با دست‌های مبارکش آسیاب می‌ کرد در حالی که طفل کوچک خود را هم شیر میداد. پدر بزرگوارشان گریان شدند و فرمودند: "ای دخترکم، تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت". حضرت فاطمه (س) نه تنها لب به شکایت باز نکرد، بلکه عرض کرد: "ای رسول خدا، من خدا را برای نعمت هایش سپاس گزارم."

در روایتی دیگر، روزی امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص) خواست تا در صورت امکان برای حضرت فاطمه (س) مستخدمه ‌‌ای بگیرد. اما رسول خدا (ص) "تسبیح فاطمه" را به آن دو تعلیم دادند. حضرت زهرا (س) پس از شنیدن این دستور سه بار بیان داشتند: "من از خدا و رسولش راضیم."

مرضیه: پیامبر گرامی اسلام (ص) هیچ گاه بر فاطمه (س) غضب نکرد و به او خرده نگرفت؛ برعکس، گاهی می‌ فرمود: "فداها ابوها." "پدرش به قربانش". تمام کارهای حضرت فاطمه (س) مورد رضایت خدا و رسولش (ص) بود. این چنین است که حضرت محمد (ص) رضای فاطمه (س) را رضای خداوند میدانست و می‌ فرمود: "خدا از غضب فاطمه (س) غضب می کند و از رضایت او راضی می‌ شود."

محدثه: امام صادق (ع) در این مورد می فرمایند: "زیرا ملائکه از آسمان فرود می‌ آمدند و با او سخن میگفتند". در فرهنگ اسلامى، راویان و محدثان راستین همواره از حرمت و منزلت ویژه اى برخوردار بوده و در حفظ و حراست از گنجینه هاى معارف، ارزش هاى دینى، ذخایر گران مایه مکتب تشیع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقش اول را برعهده داشته اند و حامل ودایع و امانت هاى گران قدر الهى و راز دار اسرار آل رسول (ص) بوده اند.

زهرا: امام صادق (ع) فرمودند: "زیرا نور آن بانوی مکرمه در یک روز سه بار برای امیرالمومنین (ع) میدرخشید و چون در محراب عبادت می‌ ایستاد نور تابناک ایشان نصیب اهل آسمان هم می‌ شد همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد."

برخی دیگر از نام های حضرت فاطمه (علیها سلام الله) شامل حصان (محفوظ)، حره (آزاده، شریف)، سیده (بانوی محترم)، عذراء (پرده نشین)، حوراء (فرشته، حوریه)، مریم کبری (مریم برتر) و نوریه (تابناک، درخشنده) می شود و البته اسم آن بانوی بزرگوار در آسمان، منصوره به معنی یاری‌ شده، می باشد.

از کنیه های ایشان می توان به ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها اشاره کرد. حضرت فاطمه (س) آن قدر به پدر بزرگوارش محبت می کرد و مادرانه عشق می ورزید که "ام ابیها" یعنی "مادر پدرش" لقب گرفت.

-----------------------------------------------------------------