مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

پیامبر اعظم (ص) (۵)

 

رحلت حضرت رسول (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)

رحلت حضرت رسول اکرم و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد.

-----------------------------------------------------------------

ولادت پیامبراعظم (ص) و حضرت امام صادق (ع)

چه روز فرخنده ایست هفده ربیع الاول روز ولادت نخست مرد تکامل یافته اسلام، روز تجلی نور حق بر عالم هستی، نور تو ای محمد (ص) تجلی یافت بر جهالت مردمان کوته بین و کژ اندیش، آری تو آمدی؛ تویی که از نظر اراده بی نظیری و باعزم و اراده ی استوار خویش به هم راه کتاب آسمانی، زن را کرامت بخشیدی و سیاه و سفید را یکی خواندی و با قدرت زورگویان جهان جنگیدی و یاور و دل داده ای برای مظلومان ستم دیده گشتی. تو آمدی و خودمان را به خود شناساندی و نور حق را بر ما هویدا ساختی و بعد از تو علی (ع) آمد، فاطمه (س) و فرزندانش به دنبال راه تو آمدند و پرتوهای نور حق را بر سقف جهان گستراندند و کاش و ای کاش که آخرین موعود وعده داده شده ی تو هم می آمد و اسلام تو را دوباره زنده می کرد.

-----------------------------------------------------------------

مبعث پیامبر (ص)

پیش از اسلام و چند دهه مانده به بعثت "پیامبر اکرم (ص)" دین "موسی (ع)" بازیچه ی دست مردمان شد و دین "عیسی (ع)" ملعبه ی پدران روحانی قرار گرفت، بت پرستی و گاوپرستی افزایش یافت و جهان در گمراهی و تباهی فرو رفت، سیاهی و فقر همه جا دیده می شد و استثمار طبقاتی اجتماع و مردم را به فلاکت می کشید. در این میان اراده خداوند بر آن قرار گرفت تا این تاریکی و ظلمت را بزداید و تاریکی بیراهه ها را با چراغی تابناک و فروزان روشن کند. مشیت بر این بود تا مردی با نفوذ و صاحب کلام از نور هدایت خویش مردم را آگاه سازد و بر این انسان های فریب خورده و هزار توی بی خرد نور ایمان بتاباند. این واقعه در سحر گاهی روشن اتفاق افتاد در "هفدهم ربیع الاول" که در آن نوزادی پا به عرصه وجود گذاشت که از برکت قدومش سراسر عالم منور شد در آن شب هنگامی که "محمد (ص)" متولد شد چهارده کنگره زیبا از "کاخ انوشیروان" فرو ریخت و آتشکده ی چندین هزار ساله فارس خاموش شد. "پیامبر (ص)" در دامان زنی پرهیزکار به نام "حلیمه" دایه خویش از قبیله "بنی سعد" تعالی یافت و از همان اوان کودکی مورد تأیید مردم قرار گرفت. پدر بزرگش "عبدالمطلب" و عمویش "ابوطالب" او را بسیار دوست می داشتند و مردم به او عشق می ورزیدند وی از همان آغاز کودکی مورد امتحان الهی قرار گرفت تا درس صبر و بردباری را بیاموزد. در آن دوران سخت ابوطالب یار و یاور "پیامبر (ص)" بود و در سفرهایش او را به همراه می برد. در آن زمان "پیامبر (ص)" برای معاش خویش در کنار عمویش به چوپانی پرداخت تا علاوه برتأمین مخارج کمکی هم برای عمویش باشد. پایه های اخلاقی او در دوران جوانی شکل گرفت طوری که به محمدامین مشهور شد. وی در دوران جوانی، هنگامی به این مقام نائل شد که عربستان را فساد و هوس و پلیدی فرا گرفته بود حتی پیران قبایل، بی بند و بار بودند و خارج از هیچ گونه اعتنا. در چنین جامعه ای بود که "پیامبر اسلام (ص)" چهره نباخت و جذب فساد حاکم بر سر زمینش نشد. او در این زمان بود که به مقام پاکی و امانت رسید و آوازه شهرت و محبوبیتش عالم گیر شد. در این بین "خدیجه" دختر "خویلد" که قبلاً دو شوهر او فوت کرده بودند و به خاطر ثروت و زیبایی اش خواستگاران فراوانی داشت غلامی را به همراه "محمد (ص)" برای تجارت به شام گسیل داشت که در این سفر پس از امانت داری "پیامبر" و سود سرشار این سفر به حضرتش علاقه مند شد و با او ازدواج کرد. "خدیجه" از "پیامبر (ص)" صاحب دو فرزند به نام های "قاسم" و "طاهر" شد که هر دو در کودکی از دنیا رفتند ولی پس از آن "ام کلثوم، رقیه، زینب و فاطمه (س)" متولد شدند. در آن زمان پرتنش "خدیجه (ص)" دوش به دوش "پیامبر (ص)" برای گسترش اسلام تلاش نمود و از حقوق محرومین پاس داری کرد. "پیامبر" قبل از بعثت به کوه حرا می رفت تا در محیطی آرام و دور از تنش به بزرگی و آثار آفرینش بیاندیشد ولی روزی "جبرئیل" بر آن حضرت نازل شد و سه بار آن حضرت را به خواندن دعوت نمود. در مرتبه سوم با آن که حضرت "محمد (ص)" قدرت خواندن و نوشتن نداشت با آرامش شروع به خواندن نمود و بدین طریق برای انجام رسالت خویش آماده شد. وی وحی الهی را به واسطه "جبرئیل" و گاهی نیز بدون او دریافت می کرد و پیام عبودیت و حق را به گوش مردم می رساند. "خدیجه" اولین زنی بود که به "محمد (ص)" ایمان آورد و تمام ثروتش را در اختیار او گذاشت در این مدت "علی (ع)" نیز که به خاطر تنگ دستی و قحطی از خانه ابوطالب نزد "پیامبر" آمده بود تحت تأثیر مهربانی های او قرار گرفت و در سن ده سالگی با بصیرتی کامل مسلمان شد "پیامبر اکرم (ص)" سه سال مخفیانه به دعوت مردم پرداخت و در این مدت بارها با "علی (ع)" در مسجدالحرام و منی در برابر مشرکان به خواندن نماز ایستاد پس از آن دعوت از خویشان و آشنایان را آغاز کرد. و در جلسات مختلف به ابلاغ رسالت خویش پرداخت. وی اعلام کرد که هر کس مرا بپذیرد وصی و جانشین من است. اما در جلسه ای که این سخن را سه بار تکرار فرمود کسی جز "علی (ع)" از جای خود بر نخواست و "محمد (ص)" فرمود: "این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست به سخنان او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید." پیامبر (ص) از فراز کوه صفا با وجود مخالفت "ابولهب" مردم را به یکتاپرستی دعوت می کرد و در میان آن ها بی نوایانی که مورد ظلم واقع شده بودند سخنان "پیامبر" را به امید می شنیدند و به سوی او گرایش می یافتند. مخالفان "پیامبر" در صدد جلوگیری از کارهای او بر آمدند و "ابوطالب" را تهدید به جنگ کردند اما "پیامبر (ص)" حاضر به عقب نشینی از اهداف الهی خود نشد و همین عامل هم باعث وقوع جنگ گردید. جهل و نادانی و عدم رشد فکری باعث شد تا مخالفین "پیامبر" از جمله "ابوجهل، ابوسفیان، ابولهب، عاص بن وائل، اسرُدبن عبد یعوث، عتبه، شیبه، ولیدبن مغیره" دست به حیله های ناجوان مردانه زنند و "پیامبر" را آزار و اذیت کنند. آنان تهمت های بی شرمانه، ناسزاگویی و تمسخرهای خود را آغاز کردند و یاران وفادار آن حضرت را مورد شکنجه قرار دادند. نافرمانی ها، آزارها و کارشکنی های سیزده ساله ی مخالفان علیه "پیامبر" باعث شد تا حضرتش. مقدمات هجرت امت خویش را فراهم سازد مخالفان که از هجرت "پیامبر" آگاه شدند. تصمیم به قتل او گرفتند تا شبانه او را در بسترش به شهادت برسانند ولی سروش غیبی او را از نقشه شوم کافران آگاه ساخت تا شبانه از مکه خارج شود و "علی (ع)" در بستر او بخوابد (لیلة المبیت) پس از آن "پیامبر" به سوی "یثرب" (مدینه) حرکت کرد و در روز "جمعه ١۵ ربیع الاول" در میان استقبال پر شور مردم وارد این شهر شد (مدینه النبی). اولین اقدام "پیامبر" در مدینه ایجاد برادری و صمیمیت میان مهاجرین و انصار بود. در این جریان عقد برادری میان هر دو گروه خوانده می شد و "پیامبر، علی (ع)" را به عنوان برادردنیا و آخرت خود انتخاب کرد. پس از آن "پیامبر" در طول سالیان متمادی با مبارزه و جنگ در مقابل دشمنان و سلطه طلبان از حریم دین اسلام پاسداری کرد و مبانی آن را در بین احزاب و ملیت های مختلف گسترش داد آخرین حج "پیامبر" در سال دهم هجرت صورت گرفت حجی که در پایان آن و در محل غدیر خم حضرت "علی (ع)" را در مقابل "۹٠ هزار تن" از اصحاب و یاران به عنوان جانشین و وصی خود انتخاب کرد و با بلند کردن دست او ولایتش را اعلام نمود. از قضا اولین کسانی که به حضرت "علی (ع)" تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند که بعدها خود غاصب خلافت شدند. سرانجام "پیامبر اکرم (ص)" در روز "بیست و هشتم صفر" سال "یازدهم (ه.ق)" وفات یافت و در "مدینه" به خاک سپرده شد. 

-----------------------------------------------------------------

خطاب به نشریه ی شام آبدوغ خیاری (شارلی ابدو)

به رغم اعتراضات گسترده مسلمانان جهان علیه هتاکی‌های نشریه فرانسوی "شارلی ابدو"، شماره جدید این نشریه با کاریکاتوری از پیامبر اسلام (ص) بر روی جلد در بیش از ۷ میلیون نسخه به چاپ رسید. پیش تر، مسئولان شارلی ابدو اعلام کرده‌ بودند که به دلیل افزایش تقاضای مردم برای خرید قصد دارند مجدداً آن را با تیراژ بالای ۷ میلیون منتشر کنند. در عین حال شرکتMLP  توزیع‌ کننده این نشریه نیز عنوان کرد که شماره جدید شارلی ابدو تحت عنوان "بازماندگان" و با تصویری از پیامبر اسلام (ص) بر روی جلد تجدید چاپ خواهد شد. هتاکی‌هایی که دل میلیون ها نفر از مسلمان جهان را به درد آورد و آن ها را برای اعتراض به این اقدام به خیابان کشاند. در همین رابطه یکی از مدیران حوزه ی علمیه ی تهران گفت هر کس اعتقادات و اندیشه‌های یک میلیارد و ۵٠٠ میلیون مسلمان را به سخره بگیرد، بویی از آزادی بیان نبرده است. این حرکت باید از سوی تمام رهبران جهان نفی گردد همان گونه که پاپ رئیس کاتولیک‌ها این جسارت به پیامبر اسلام (ص) را محکوم نمود. وی ادامه داد حتی در زمان پیامبر اسلام (ص) نیز ایشان به بت پرستان توهین نمی‌کرند چرا که توهین به هر کس باعث اهانت به مقدسات او خواهد شد. پس توهین و اهانت را هیچ رهبری در دنیا تایید نمی کند و این کار بسیار ناپسندی است. حال باید این واژه های دردناک دل تنگی! این بغض های مانده در گلو را چگونه بازگو نمود؟ گستاخی به مهربان ترین پیام آور الهی را که دل کائنات جهان را می سوزاند. او از طرف خدا آمده و به راستی برانگیخته شده، ظهور شیرینش رنگ الهی دارد و آفتاب تابان علمش روشن کننده ی جهل؛ پس چگونه است که اهالی دین و مذهب و ره روان پیامبران صدیق این گونه گستاخی را بر می تابند آن هم به ساخت مقدس ترین پیشوای خوبی ها. پس دیر نیست زمانی که حقایق بر تمام عالمیان مسجل گردد و کاخ های خودکامگی و تزویر فرو ریزد.

 مـــاه فــرو مــانـد از جـــمــــال مــحــمـد         ســـــــرو نـــباشد بـــه اعــتدال مـحمد

 قدر فلک را کـــــمال و مـــــنزلتى نیست         در نــــظر قـــــدر بـــا کــــمـــال مـحمد

 وعده دیـــــدار هــــر کــسى به قیامــــت         لیـــله اســرى شـــب وصـــــال مــحمد

 آدم و نوح وخلیل و موسى وعیسى آمده         مـــــــجمـــــوع، در ظـــــــــلال مــحمد

 عـــرصه گیتى مـــجال هـــمت او نـیست         روز قـــــیامــت نگـــر، مــجال مـــحمد

 و آن هـــمه پیرایه بـــسته جنت فردوس         بــــو کـــه قــبولش کــند، بلال مـــحمـد

هــم چــو زمــین خواهد آسمان که بیفـتد        تـــــا بـــدهـــد بــوسه بـر نـعال مـــحمد

شــمس و قـــمر در زمین حـــشر نــتـابد         پــــیش دو ابــــروى چون هلال مــحمد

چـــشم مــــرا، تا به خواب دید جـمالـش        خــــواب نــــمى ‏گیرد از خیـــال مـــحمد

سعـــدى‏ اگــــر عــــاشقى کنى و جـوانى        عـــشق مـحمـد بــس است و آل مـــحمد

-----------------------------------------------------------------

داستان هایی کوتاه از اخلاق نیکوی رسول اکرم (ص)

سخن گفتن درباره ویژگی های اخلاقی حضرت رسول اکرم (ص) بسیار دشوار است چرا که زبان از گفتن آن قاصر و قلم از بیان آن عاجز می ماند. اما از باب نمونه ذره ای از اقیانوس بی کران فضایل آن حضرت (ص) را بر می داریم تا الگو و ره گشای انسان های امروزی گردد. پیامبر رحمة للعالمین برای تکمیل مکارم اخلاق "انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" بر زمین نازل شد تا با رفتارش، بزرگی روح انسان را ثابت نماید و با سکوتش حکمت و حیا را فریاد زند؛ با کلامش یگانگی حق را متذکر شود و با تواضعش از خود گذشتگی و بزرگ منشی را. این همان کسی است که در امانت داری سرآمد دیگران بود و در راست گویی امین مردم عرب، در نیک سیرتی بدون رقیب ماند و در عفت کلام سرمشق همه ی اهل خوب و بد. یکی از شاخصه های پر اهمیت در زندگی ایشان اخلاق نیک و کلام دل آویز و پر جاذبه آن حضرت (ص) بود که در پیشرفت اسلام نیز نقش به سزایی داشت چنان که در قرآن مجید، می خوانیم "فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر" "ای رسول ما! به خاطر لطف و رحمتی که از جانب خداوند، شامل حال تو گردیده، با مردم مهربان گشته ای، و اگر خشن و سنگ دل بودی، مردم از دورت پراکنده می شدند، پس آن ها را ببخش، و برای آن ها طلب آمرزش کن، و در کارها با آن ها مشورت نما." از این آیه می توان فهمید که ١- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهی است و کسانی که این خصلت را ندارند، از این موهبت الهی محروم اند. ۲- افراد سنگ دل و سخت گیر نمی توانند مردم داری نموده و به جذب نیروهای انسانی بپردازند. ۳- رهبری و مدیریت صحیح با مهر و عطوفت هم راه است پس باید در حفظ آن کوشید. ۴- باید دست شکست خوردگان و گنه کاران شرمنده را گرفت و به سوی راه صحیح دعوت کرد. ۵- مشورت با مردم از خصلت های نیک و پسندیده است که موجب انسجام کارها می گردد. حال در این رابطه چند داستان را ذکر می نماییم.

١. دانشمند یهودی در مکه

هنگامی که پیامبر (ص) دیده به جهان گشود یکی از سران یهودی نزد بزرگان قریش آمد و با تعجب گفت: آیا امشب در میان شما کودکی به دنیا آمده؟ و آن ها پاسخ دادند: نه. یهودی گفت: پس او در فلسطین به دنیا آمده که نامش احمد است و از نشانه هایش این که خالی به رنگ ابریشم خاکستری در بین شانه هایش دارد. قریشیان متفرق شدند و به جست و جو پرداختند و دریافتند که در خانه ی عبدالله بن  عبد المطلب یک چنین کودکی به دنیا آمده است. پس کودک را از مادرش آمنه گرفتند و به نزد دانشمند کلیمی بردند. آن مرد با نگاه کردن به او بی هوش شد و پس از مدتی که حالش بهتر شد حاضران از او پرسیدند: چرا حالت دگرگون شد؟ که او در پاسخ گفت: مقام نبوت تا روز قیامت از بنی اسرائیل بیرون رفت. سوگند به خدا این کودک همان پیامبری است که ظهورش وعده داده شده بود. بنی قریش از این مژده شادمان شدند. بعد یهودی به آن ها گفت: سوگند به خدا، این نوزاد آن چنان آبرویی به شما می بخشد که عظمت شما در همه جای دنیا به سر زبان ها می افتد.

۲. وفای به عهد

محمد (ص) قبل از آن که به مقام رسالت برسد گله داری می کرد. عمار یاسر نیز یکی از چوپانان آن زمان بود که با حضرت (ص) قرار گذاشت تا یک روز گوسفندان خود را به علف زار فخ برده و در آن جا چرا دهند. پیامبر (ص) در موعد مقرر بر سر قرار حاضر شد ولی عمار دیرتر آمد و با کمال تعجب دید که محمد (ص) جلوی گوسفندان خود را گرفته و از چریدن باز می دارد. عمار از او پرسید: چرا این کار را می کنی؟ که آن حضرت جواب داد: من با تو وعده کردم که با هم گوسفندان را به علف زار بیاوریم از این رو خوب ندانستم که حیواناتم زودتر از تو در علف زار بچرند.

۳. احترام به ارزش ها

محمد (ص) در دوران شیرخوارگی، نزد حلیمه سعدیه رشد کرد که خود چند پسر و دختر داشت و این کودکان برادران و خواهران رضاعی (همشیر و همشیره) آن حضرت محسوب می شدند. پیامبر (ص) پس از آن که به مقام رسالت رسید روزی خواهر رضاعیش را در مدینه دید و از این موضوع بسیار خوشحال شد؛ لذا قبای خود را بر زمین گسترانید و برای نشستن از او دعوت کرد، سپس با نیک رویی با او سخن گفت و احوال نزدیکان را پرسید. تا هنگامی که همشیره اش نشسته بود به وی احترام نمود تا این که او برخاست و رفت. بعد از آن برادر رضاعی اش پیامبر (ص) را دید. آن حضرت با او نیز مدتی صحبت کردند ولی رفتارشان با خوا هرشان گرم تر بود. شخصی که شاهد این گفتگوها بود از آن حضرت (ص) سؤال کرد: با این که برادر رضاعی شما مرد بود به او مانند خواهر رضاعیت خوش رفتاری نکردید؟ که پیامبر (ص) در جواب آن مرد فرمود: "پاسخ لانها کانت اَبَر بّوالدیها منه". زیرا خواهرم با پدر و مادرش خوش رفتاری می کرد ولی برادرم این گونه نبود.

-----------------------------------------------------------------