مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

مذهبی - تشنه ولایت

مروری بر ادیان و مذاهب - زندگی چهارده معصوم - مناسبت های مذهبی - مدیر خانم رشیدی

مذهبی (۸)

 

تقوا چیست؟

تقوا یک نیروى باز دارنده درونى است که در وجود هر انسان با خدایی پدید می آید و او را در برابر ارتکاب به گناه مصون می دارد. در این بین کمال تقوا نیز آن است که انسان علاوه بر دوری از گناهان و محرمات، از شبهات نیز اجتناب ورزد. در آیات و احادیث مختلف و در کلام معصومین تشبیهات فراوانی براى تقوا ذکر شده که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

١. زاد و توشه چنان که قرآن کریم تقوا را به زاد و توشه تشبیه کرده و ... می فرماید: "توشه بر گیرید پس به درستی که بهترین توشه تقوا است".

۲. لباس که قرآن کریم تقوا را با آن مقایسه کرده و می فرماید: "لباس تقوا، بهترین لباس براى انسان است."

۳. دژی نیرومند در برابر گناهان در این مورد حضرت امام علی (ع) می فرمایند: "اى بندگان خدا بدانید که تقوا دژى مستحکم وغیر قابل نفوذ است."

۴. مرکب راهوار که باز مولای متقیان در این مورد می فرمایند: "تقوا" مانند مرکبى راهوار است که کنترل آن در دست صاحبی است که بر آن سوار می باشد و تا دل بهشت او را پیش می ‏برد.

البته بعضى از بزرگان نیز تقوا را به حالت کسى تشبیه کرده‏ اند که از یک سرزمین پر از خار عبور مى‏کند و سعى دارد دامن خود را برچیند و با احتیاط گام بردارد تا مبادا نوک خارى در پایش بنشیند، و یا دامنش را بی آلاید. از این تشبیه به خوبى بر می آید که تقوا آن طور نیست که انسان ضرورتا انزوا و گوشه گیرى انتخاب نماید، بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده شد خود را از آن آلودگی حفظ نماید. در هر حال تقوا، نشانه ای است ایمان به "مبدا" و "معاد" است و معیار فضیلت و افتخار انسان به شمار می آید. از نظر قرآن "تقوا" نور الهى است که هر جا راسخ شود، علم و دانشمى ‏آفریند. اما تقوا خود مراحلی دارد که از آن جمله است.

١. نگهدارى نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح.

۲. پرهیز از هر گونه گناه اعم از ترک واجب و فعل معصیت.

۳. خویشتن دارى در برابر آن چه قلب آدمى را به خود مشغول میدارد و از حق منصرف مىگردد، و این تقواى خواص بلکه خاص الخاص است. هم چنین شاخه های تقوا نیز شامل تقواى مالى و اقتصادى، تقواى جنسى، تقوای اجتماعى، تقواى سیاسى، تقوای اخلاقی و می باشد که انسان باید آن ها را در همه ی جهات زندگی رعایت نماید. در این صورت تقوا آثار مثبت زیادی در زندگی انسان خواهد داشت که شامل انسان سازی، مسئولیت پذیری، آزادگی و رستگاری در آخرت می گردد.

١. انسان سازی: امام علی (ع) می فرماید: تقوا یک خصلت روحی و یک تربیت معنوی است که در پرتو آن جان انسان ساخته و پرداخته می شود.

۲. مسؤلیت پذیری: فرد با تقوا از زیر بار مسئولیت های شرعی شانه خالی نمی کند و مشتاقانه سختی ها و مشکلاتش راهم وار می سازد.

۳. آزادگی: تقوا وسیله آزادی انسان از قید بندگی غیر از خدا است چنان که فرد با تقوا در برابر شهوات به زانو در نمی آید و در برابر مقام و دیگر تمایلات نفسانی تسلیم نمی شود بنابراین از هر هلاکتی در امان است.

۴. رستگاری در آخرت: تقوا کلید هدایت است و فرد با تقوا با انجام کارهای مثبت و گام برداشتن در مسیر هدایت علاوه بر کسب سعادت دنیوی به پاداش های اخروی و ذخیره آن برای روز معاد نیز نائل می گردد.
-----------------------------------------------------------------

والاترین گوهر آفرینش

نور یکی از مواهب بزرگ الهی است و منشأ حیات، رشد و کمال انسان و دیگر موجودات می باشد که زندگی برای هیچ جان داری بدون آن امکان پذیر نیست. حال بارزترین مصداق و منبع برای این نور ظاهر خورشیدی است که بدون آن چراغ زندگی برای همیشه خاموش خواهد شد و رشته حیات و کمال از هم گسیخته می گردد. درهمین رابطه خداوند متعال در آیات بسیاری به واژه "نور" اشاره فرموده، از قبیل آیات ١ و ۵، سوره ابراهیم، آیه ۴۳ سوره احزاب، آیه ١١ سوره طلاق، آیه ٩ از سوره حدید، آیه ۲۸۶ سوره بقره، آیه ١۶ سوره مائده، و آیه ۴٠ از سوره نور که می فرماید: "من لم یجعل الله نوراً فما له من نور" یعنی کسی که خداوند بهره ای از نور برایش قرار نداده، هرگز روشنی نخواهد یافت پس به این ترتیب نور حقیقتی است که نه تنها خودش ظاهر می گردد بلکه غیر خودش را نیز روشن و آشکار می گرداند و هدف از خلقت و آفرینش امامان و انبیا و حجت های الهی (ع) و نزول کتب آسمانی نیز همین است. با این اوصاف معنی این کلام قدسی: "یا احمد لو لاک لما خلقت الا فلاک و لولا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما" بهتر آشکار می شود که اگر وجود با برکت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (ع) نبود عالم و عالمی آن نیز وجود نداشتند تا خورشید بخواهد بر آن نور افشانی کند و با گستره نور خود عمق ظلمت را بشکافد.

 -----------------------------------------------------------------

مختصری از امام زاده ها

از صدر اسلام تا حدود قرن "پنجم و ششم (ه.ق)" اکثریت اعراب با "بنی هاشم" و اولاد حضرت "امیرالمؤمنین (ع)" عناد و دشمنی داشتند چرا که شیعیان در اقلیت بوده و خلفای حاکم در دوره ی ریاست خود شغل و منصبی به آن ها نمی دادند. در آن زمان که سخت گیری های بنی امیه و بنی عباس به اوج خود رسیده بود بسیاری از اولاد و نوادگان حضرت "علی (ع)" تحت تأثیر رویدادهای مختلف به سوی ایران مهاجرت کردند که این حرکت ها را می توان به چهار دسته تقسیم کرد: الف - امام زادگانی که از بیدادگری و ظلم امویان به خصوص "معاویه بن ابی سفیان"، فرزندش "یزید" و "حجاج بن یوسف" مجبور به مهاجرت شدند. ب- آنهایی که پس از شکست برخی از قیام ها بر ضد خلفای ستمگر اموی و عباسی به ایران فرار نمودند. ج- عده ای که به هنگام ولایت عهدی امام "رضا (ع)" به ایران آمدند و تعدادشان به "چهل هزار" نفر می رسید. د- دسته ای از سادات که شمارشان از سه گروه دیگر بیشتر بود و در زمان حکومت علویان در مازندران و طبرستان به آن ها ملحق شدند. در زمان حکام بنی عباس خاصه در دوره ی حکومت "منصور دوانیقی" خلفا نسبت به عموم اولاد "ائمه اطهار (ع)" به خصوص "بنی الحسن (ع)" و زندان خاندان هاشمیه بیدادگری زیادی به خرج دادند. این کار در زمان "هارون الرشید" نیز ادامه یافت که با کشتن "۶٠" نفر از اولاد "علی (ع)" در یک شب همراه بود و در حکومت "متوکل" نیز در مورد شهداء فخ به وقوع پیوست. در آن هنگام بسیاری از بزرگان سادات برای نجات و رهایی از زندان و شکنجه و دیگر مصالح شخصی مجبور بودند که از مدینه مهاجرت کرده و به صورت گمنام و در حال تقیه زندگی کنند. اما این موضوع در مورد افرادی که در زمان ولایت عهدی امام "رضا (ع)" و در سال "۲٠١ (ه.ق)" به شهادت رسیدند نیز تکرار شد چرا که وقتی خبر ولایت عهدی حضرت "رضا (ع)" در ممالک اسلامی منتشر شد عده زیادی از "بنی هاشم" به خصوص فرزندان و نوادگان حضرت "موسی بن جعفر (ع)" دسته دسته از مدینه به قصد زیارت آن حضرت به سوی خراسان به حرکت درآمدند و چون این خبر به بغداد رسید بزرگان بنی عباس "مأمون" را از خلافت خلع و ابتدا "منصور بن مهدی" و سپس "ابراهیم بن مهدی عباسی" را به جای او به خلافت نشاندند. "مأمون" برای دفع شورش ابتدا "فضل بن سهل" که وی را برای ولایت عهدی امام "رضا (ع)" ترغیب کرده بود در سال "۲٠۲ (ه.ق)" در حمام به قتل رساند، سپس خود در راه عزیمت به بغداد حضرت "رضا (ع)" را در"۲۸ ماه صفر" سال "۲٠۳ (ه.ق)" مسموم کرد. وی در عین حال نامه ای به کلیه حکام و فرمان روایان شهرهای مختلف نوشت که از حرکت "بنی هاشم" به سمت طوس جلوگیری کنند. با این اوصاف حکام ولایات هرکجا که به دسته ای از سادات می رسیدند با کمال شدت از حرکت آنان ممانعت ورزیده و گاهی اولاد "علی (ع)" در مقاومت و جنگ با ایشان کشته یا مجروح می شدند. در بعضی از موارد نیز شیعیان در برابر مخالفین تاب مقاومت نیاورده به کوه و بیابان فرار می کردند و درغارها و روستاهای بین راه مخفی می شدند. آنها پس از مدتی در همان جا وفات یافته و گمنام به خاک می رفتند تا شاید بعدها و بر حسب اتفاق یکی از مقابر آن ها شناخته شود و با از بین رفتن فشار حکومت خلفا برای ایشان مرقدی ترتیب یابد. در خصوص بنا و مقبره ی امام زاده ها مدارک مستند حاکی از آن است که از همان سال های اولیه قرون اسلامی و پس از وفات آن ها بناهای ساده ای بر مدفنشان بر پا گردید. اما در زمان به قدرت رسیدن "علویان" در طبرستان و بعد از آن در عصر "آل بویه" ساخت مقابر مجلل بر مرقد این امام زادگان مورد توجه بیشتر قرار گرفت. در دوره ی سلجوقی نیز علی رغم حاکمیت مذهب تسنن کسانی پیدا می شدند که به ساخت بنای امام زاده ها اهتمام ورزند از جمله وزیر شیعه مذهب آل سلجوق "مجد الملک اسعد بن محمد بن موسی" که در اواخر قرن "پنجم (ه.ق)" اقدامات زیادی برای آبادانی مرقد امامان و امام زادگان انجام داد. این روند در دوره ایلخانیان مغول و به خصوص درعهد "غازان خان، اولجایتو" و "ابوسعید بهادرخان" با ساخت، تعمیر، تزئین و تجدید بنای امام زاده ها ادامه یافت و در زمان جانشینان "تیمور" نیز بهترین نمونه آن در مسجد "گوهرشاد" واقع در آستان قدس رضوی به سرکردگی "گوهرشاد خانم" زوجه ی یکی از امرای تیموری قابل مشاهده است. با روی کار آمدن امرای صفوی و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه و نیز ارادت خاصی که حکام این سلسله به امامان و امام زادگان داشتند ساخت و تعمیر مقابر آن ها خاصه در زمان سلطنت "شاه طهماسب" و "شاه عباس اول" آغاز شد و تزئیناتی نظیر کاشی کاری و گچ بری های زیبا رونق چشم گیری به این مقابر بخشید که از جمله ی آن ها می توان به امام زاده "هارون ولایت"، بخش هایی از امام زاده "درب امام، شورا و امام زاده احمد" اشاره کرد. این اقدامات در دوره ی قاجاریه نیز پیگیری شد و آثار ارزش مندی حاوی گچ بری ها، نقاشی های دیواری و آرایه های آینه کاری شده این بقاع متبرکه را بیش از پیش منظور ساخت.

 -----------------------------------------------------------------

عرفه تا قربان – قربان تا غدیر

در عرفه، عرفات را می بینی که به کام خشکیده،

آن گاه که نوای یارب یا رب، همه را می گریاند!

روزی که هرکس به فراخور حال خویش، توشه ای بر می گیرد.

عرفه را پشت سر می گذاریم تا به قربان برسیم،

آن گاه که مؤمن با الگو گرفتن از ابراهیم و هاجر (ع)، مسیر تقرب و بندگی را می پیماید.

روزی که دوست داران اهل بیت نهایت کام خویش را در جان دادن در راه دین می دانند؛ 

پس باید توبه کرد و نفس خویش را قربانی نمود.

برادر! قربان، غدیر است و آن کس که قربان را درک نکرده، غدیر را هم نمی فهمد.

آن گاه که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را به جاینشینی خود بر گزید.

روزی که گرچه در قالب زمان و مکان گنجیده ولی بر پایه های عرش استوار است،

پس باید با تبعیت از ولایت به آدمیت رسید.

حال توالی این دو عید بزرگ، موعظه و عبرتی است مهم.

که امر، امر خداست و ما بندگان تسلیم و مطیع اوییم و در راه حفظ دینش پایدار می مانیم.

-----------------------------------------------------------------

نابینایی و جایگاه او نزد خداوند متعال

خدا گـر ز حکمت ببندد دری             ز رحمت گـشاید دری دیــگری

همه ی انسان ها در معرض حوادث طبیعی و خدادادی هستند و بنا به مصالحی امتحان می شوند؛ چنان که خود پیامبران نیز که سفیران الهی و آسمانی اند مورد آزمون واقع شده و مصائبی می بینند، نظیر حضرت یعقوب، یوسف، ایوب و شعیب که شرح حال آن ها در کتب الهی قابل مطالعه است. در این میان برخی از عباد و صالحین نیز به ابتلاآتی دچار گردیده و ناقص می شوند که این خود درجه ی صبر و شکیبایی آن ها را بالا برده و در آخرت روسفید خواهند شد.

یکی از این افراد مرحوم آیة الله العظمی آقا میرزا عبدالهادی شیرازی، فرزند مرحوم سید اسماعیل شیرازی از علمای بزرگ عهد قاجار بود که در سال ١۳٠۵ (ه.ق) درشهر سامرا متولد شد. وی که در کودکی پدرش را از دست داده بود درسال ١۳۶۹(ه.ق) بر اثر یک بیماری، نابینا گشت و خود و خانواده اش را مضطرب ساخت. این روحانی بزرگ در زمان مرحوم آیة الله بروجردی به جهت مداوا به ایران مسافرت کرد و در بیمارستان "فیروزآبادی" تهران بستری شد ولی بیماری اش بهبود نیافت. تا این که برای زیارت به مشهد مقدس و پس از آن به قم رفت. در آن جا مورد مرحمت آیة الله بروجردی قرار گرفت و از ایشان احترام دید. میرزا عبد الهادی شیرازی پس از این ملاقات به نجف اشرف بازگشت و علی رغم نابینایی به تدریس و درس خود ادامه داد. وی در سال ١۳۸٠ (ه.ق) و پس از آیة الله بروجردی به مرجعیت عامه دست یافت ولی در این زمان هم بسیار نالان و گریان بود که مبادا قدم هایش بلغزد و از مقدمش منحرف شود. او گاهی اوقات که اهل دلی پیدا می کرد از وی نصیحت خواسته و طلب ارشاد می نمود. آیة الله میرزا عبدالهادی شیرازی سرانجام پس از عمری مجاهدت و تلاش در راه اشاعه ی علم و دین، در سال ١۳۸۲ (ه.ق) دارفانی را وداع گفت و در مقبره ی خاندان شیرازی واقع در صحن علی (ع) به خاک سپرده شد.

دومین نفر مرحوم آیة الله حاج سید محمد نوری، طالب الله ثراه است که در سال ١۳۵٠ (ه.ق) درنجف اشرف متولد شد. وی مقدمات را درنزد پدر بزرگوارش آیة الله آسید علی نوری آموخت و پس از آن به محفل درس مراجع دیگری نظیر آیة الله شیخ حسین حلّی، آیة الله میرزا باقر زنجانی وآیة الله خویی (رحمه الله) شتافت. این فاضل ربّانی درسال ١۳۵٠ (ش) به واسطه ی اوضاع سیاسی عراق به ایران سفر کرد و در تهران ساکن شد. با این کارعده ای از جوانان از محضر علمش سیراب گشتند که صدیق معظم و دانشمند بزرگ دکتر محمد اسدی گرمارودی نیز از آن جمله بود. مرحوم آیة الله حاج سید محمد نوری (رحمه الله) در دفاع از تشیع از هیچ خدمتی فروگذار نکرد و تا آن جا که می توانست با خطوط انحرافی منحرفان مبارزه نمود. وی در سال ١۳۶۸ (ش) در اثر یک عارضه، بینایی خود را از دست داد و خانه نشین گردید ولی مع ذلک از تألیف و تحقیق دست برنداشت تا این که پس از یک کسالت ممتد در روز بیست و پنجم ماه رجب مصادف با سال روز شهادت حضرت موسی بن جعفر (ع) چهره در نقاب خاک کشید و روح شریفش از ظلمت کده ی دنیا خارج شد. پیکرمطهر وی را پس از تشیع جنازه در مقبره خانوادگی در بهشت معصومه ی قم (ع) به خاک سپردند تا سالکنان وعاشقان از زیارتش بهره مند گردند.

اینک به چند روایت پیرامون اشخاصی که به واسطه مریضی و یا عوارض دیگر بینایی خود را از دست می دهند توجه فرمایید:

١. قال رسول الله(ص):"لایذهب حبیبتا عبدٍ فـَیَصبـِرُالاّ اُدخِلَ الجنّة". پیامبر (ص) فرمود:"نابینا نمی شود چشم بنده ای جز آن که وقتی صبر پیشه کند داخل بهشت گردد."

۲. قال الرضا(ع):"ماسُلـِبَ احدُکُم کریمَةَ اِلاّعَوَضَهُ الله منها الجَنَّة". حضرت رضا(ع) گفته اند که: "هر یک از شما شیعیان که چشمش نابینا گردد درعوض بهشت به او داده خواهد شد."

۳. قال الباقر(ع):"مَن لقیَ الله مکفوفاًمحتسباًموالیاًلالمحمد،علیهم السلام لقیَ الله ولاحسابَ علیه". جناب باقر(ع) پنجمین پیشوای مسلمانان نیز فرموده اند:"هر کس از دوست داران آل محمد(ص)، که نابینا شود و از دنیا رود اگر که صبر پیشه کرده باشد به حضور حضرت حق خواهد رسِید در حالی که حسابی بر او نیست."

-----------------------------------------------------------------

نامه ای از سوی پروردگار عالم به همه ی انسان ها

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی نموده‌ام. (سوره ی ضحی آیات ۱-۲)

افسوس که هر کس را که به سمتت فرستادم تا به تو بگویم "دوستت دارم" و راهی پیش پایت بگذارم؛ او را به سخره گرفتی. (سوره ی یس آیه ی ۳۰)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (سوره ی انعام آیه ی ۴)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (سوره ی انبیا آیه ی ۸٧)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت برهمه چیز قدرت داری. (سوره ی یونس آیه ی ۲۴)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری. (سوره ی حج آیه ی ۷۳)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشم هایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم می کنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی. (سوره ی احزاب آیه ی ۱۰)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد؛ پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز بازگردی؛ که من مهربان ترینم در بازگشتن. (سوره ی توبه آیه ی ۱۱۸)

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می‌ مانی!؛ تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (سوره ی انعام آیات ۶۳- ۶۴)

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و هر وقت سختی به تو رسید از من نا امید شدی. (سوره ی اسرا آیه ی ۸٣)

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت را!؟ (سوره ی شرح آیات ۲- ٣)

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است!؟ (سوره ی اعراف آیه ی ۵٩)

پس کجا می روی!؟ (سوره ی تکویر آیه ی ۲۶)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری!؟ (سوره ی مرسلات آیه ی ۵۰)

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (سوره ی انفطار آیه ی ٦)

مرا به یاد می آوری!؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کند و ابرها را پاره پاره به هم شرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی؛ و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، نا امیدی تو را پوشانده بود. (سوره ی روم آیه ی ۴۸)

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی بر می دارد و در شب آن را در خواب به تمامی باز می ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی بر می انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (سوره ی انعام آیه ی ٦۰)

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌ دهم. (سوره ی قریش آیه ی ۳)

برگرد! مطمئن برگرد! تا یک بار دیگر با هم باشیم. (سوره ی فجر آیات ۲۸- ۲۹)

تا یک بار دیگر دوست داشتن هم دیگر را تجربه کنیم. (سوره ی مائده آیه ی ۵۴)

-----------------------------------------------------------------

الله اکبــــــــــــــــــــــــــر

فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (الرحمن/١۸)

پس کدامین نعمت های پروردگارتان را انکار میکنید؟!

مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ (الرحمن/١٩)

دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند؛

بَینَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یبْغِیانِ (الرحمن/۲٠)

در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند به هم نمی آمیزند(!

-----------------------------------------------------------------

بدترین توشه برای آخرت

بخش اول - بدترین توشه برای آخرت انسان

"بدترین توشه برای آخرت ستم بر بندگان خداست."

"سعادت‌ اخروی‌ و حیات‌ جاودانی‌ بهشت‌ را بدون‌ زاد و توشه‌ نمی‌ توانبه دست‌ آورد."

این‌ دعوت‌ و دستور صریح‌ خداوند است‌ که‌: "برای‌ خود توشهبرگیرید، که‌ بهترین‌ توشه‌ها تقوی‌ است."‌

زاد و توشه آخرت‌ را باید از راه های‌ مختلف‌ کسب‌ کرد، اما در این بین برخی‌ از امور به عنوان "توشه‌ منفی"تلقی‌ می‌ شوند و به‌ مانند باری سنگین‌ بر دوشانسان‌ قرار میگیرند که‌ ملازم‌ و همراه‌ با انسان، تا عالم‌ محشر و رسیدگی‌ نهایی‌ به‌ پرونده‌ اعمال‌، موجبات‌ خسران‌ و بدبختی‌ او را فراهم می آورند. ‌یکی‌ از بهترین‌ توشه های‌ آخرت‌، خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا و البته‌ در راه‌ خداوند است‌. اگر چه‌ عبادت منحصر به خدمت‌ به‌ خلق نمی‌ شود ولیقطعاً یکی‌ از بهترین‌ نیایش ها، برآوردن‌ حاجت‌ها و نیازهای‌ مردمان‌ و حل‌ مشکلات‌ آنان به خصوص‌ مؤمنان‌ و محرومان‌ است؛ خدمتی‌ که‌ در راه‌ رضای خدا و عاری از هر گونه انگیزه‌های دنیوی‌ باشد .از سوی دیگر دشمنی‌ با بندگان‌ خدا، زیان‌ وارد کردن‌ به‌ آنان‌، اذیت‌ و آزار مردم، شکستن‌ دل‌ بی گناه، مشکل‌ تراشی‌ برای جامعه‌، ایجاد انحراف‌ فکری و اخلاقی‌، اشاعه‌ و ترویج‌ فساد و فحشاء و هر آن چه‌ برای‌ سعادت‌ مردمدر زندگی‌ مادی و حیات‌ اخروی‌ زیان‌ و ضرر دارد، از بدترین‌ توشه‌های‌ آخرت‌ می باشند. به‌ همین‌ جهت‌ برعهده‌ داشتن‌ "حق‌ الناس" و عدم‌ ادای‌ آن، مشکلتر از عدم‌ ادای‌ "حق‌ الله‌" شمرده‌ شده‌ است‌ .از نظر اسلام‌، علّت‌ عمده ی‌ گرفتاری‌ِ های خلایق‌ در عالَم‌ محشر و عرصه حساب رسی‌ِ نهایی‌، ناشی‌ از ادا نشدن حقوقمردمان‌ می باشد.

"دشمنی‌ و ظلم به بندگان‌ِ خدا" در نگرش‌ اسلام‌ به‌ فرد و جامعه‌، به‌ عنوان‌ گناهی‌ بزرگ‌ شمرده‌ می‌شود که‌ حتی مانع‌ استجابت دعا و مقبول‌ اعمال‌ عبادی فرد می‌گردد .در تعالم دینی، بعد از کفر و شرک، مردم را از هیچ چیزی به اندازه ظلم به بندگان بر حذر نکرده اند .در گفتار پیشوایان دینی آمده است که عقوبت ستم به مردم، پیش از عقوبت هر کار ناشایست دیگر، دامن گیر فرد ظالم می گردد؛ دین معنا که هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت. اثر وضعی ظلم در دنیا یعنی این که بالأخره انسان یا قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد؛ چنان چه خداوند می فرماید: "مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد." (سوره ی انعام، آیه ی ۲١)

بدترین توشه برای انسان عبارتند از بی تقوایی، عدم در نظر داشتن خداوند در انجام امور و کارها و مراعات نکردن حدود الهی که دارای دامنه گسترده‏ای می باشد .در روایتی از حضرت علی (ع) صریحاً از ظلم، به عنوان توشه نامناسب و بد نام برده شده که آن نیز خود شاخه ‏ای از بی تقوایی است و چنین می فرماید: "بئس الزاد الی المعاد، العدوان علیالعباد؛ ظلم به بندگان خدا، توشه بدی برای آخرت است". (میزان‏الحکمه، ج ۵، ص ۵٩۶).

-----------------------------------------------------------------